کد خبر : 6039
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶ - ۸:۳۶

قطارها امشب نگران عبور می کنند چون دهقان فداکاری نیست!

قطارها امشب نگران عبور می کنند چون دهقان فداکاری نیست!

غروب شنبه ۱۱ آذر، روزی سرد و پاییزی؛ خورشید این بار پر غم باد شده بود، چون پشت کوه های پر برف آذربایجان خیال فرو رفتن نداشت.نفس های ریز علی هم، ماندن نداشت و به شماره پایان را یاد آور بود. چه شب سرد و تاریکی بود؛ ریز علی بالاخره دست از تقلا برداشت و

غروب شنبه ۱۱ آذر، روزی سرد و پاییزی؛ خورشید این بار پر غم باد شده بود، چون پشت کوه های پر برف آذربایجان خیال فرو رفتن نداشت.نفس های ریز علی هم، ماندن نداشت و به شماره پایان را یاد آور بود.

چه شب سرد و تاریکی بود؛ ریز علی بالاخره دست از تقلا برداشت و به دنیای ابدی شتافت، او که هر شب از کنار راه آهن عشق می گذشت، امروز ناگهان ناقوس مرگ از کوه زندگی اش برخاست و سنگ های غم از کوه فرو ریخت و راه زندگی ریز علی را مسدود ساخت.

امروز هم از اندیشه ی پایان زندگی دهقان فداکار قلب مردم آذربایجان لرزید وقتی دیگر یار کتاب های فارسی دهه ۶۰ رفت بود.

Image result for ‫قطار دهقان فداکار‬‎
یادش بخیر چقدر مشق می نوشتیم فداکاری را؛ ولی او، “از بر علی” بود فداکاری ها را! همان وقت که ریه هایش جان داشت.

وقتی تنبیه ما بود بی نهایت بنویس دهقان فداکار، همان که بارها خبر فوت اش را شنیدید ولی کذب بود! و همان که می گفت مرا فراموش کرده اند!
با آن لهجه ی میانه لی!

می گفت: وقتی قطار ایستاد، مردم ناراضی از قطار پیاده شدند و او را کتک زدند. تا اینکه متوجه شدند ریزعلی آنها را از مرگ نجات داده؛

ولی از امشب دیگر قطارها نگران بخواب می روند چون دهقان فداکاری نیست تا آتش بزند سیاهی را و شلیک کند به مرگ، و زندگی بخشد به مسافران قطار!

او یک تندیس غیرت و جوانمردی و ایثار مردم آذربایجان بود؛ حالا مستند زندگی اش آرام با شیردلی به پایان رسید.

امتیازدهی post
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

10 + شش =