باتلاق مهریه های سنگین/ مهریه همسر اول، عامل تنگدستی و طلاقِ همسر دوم
اینکه اول زندگی میگویند مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته است همان حرف غلطی است که با قدم زدن در راهروهای دادگاه خانواده میتوان اشتباه بودن آن را اثبات کرد. ” سکه به اندازه سالهای تولد”، “سفر دور دنیا”، “دست چپ آقای داماد” و مواردی از این دست از جمله مهریههای عجیب
اینکه اول زندگی میگویند مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته است همان حرف غلطی است که با قدم زدن در راهروهای دادگاه خانواده میتوان اشتباه بودن آن را اثبات کرد.
” سکه به اندازه سالهای تولد”، “سفر دور دنیا”، “دست چپ آقای داماد” و مواردی از این دست از جمله مهریههای عجیب و غریبی هستند که در سالهای نه چندان دور ثبت شدهاند. مهریههایی که در ابتدا گفته میشد چه کسی داده و چه کسی گرفته است، اما هم دادند و هم گرفتند تا اینکه کارشان به دادگاه خانواده کشیده شد.
به دیوار تکیه داده و گویی که به آخر راه رسیده است، شاید بیشتر از سی سال نداشته باشد اما خستگی از چهرهاش میبارد و به نظر میرسد هیچوقت فکر نمیکرد که آخر بازی زندگیاش به اینجا ختم میشود. محمد مردی ۲۹ ساله است که برای دومین طلاقش در دادگاه خانواده حاضر شده و منتظر همسرش است تا برای همیشه راه زندگیشان را از هم جدا کنند.
با التماس به همسرش نگاه میکند اما چیزی نمیگوید، شاید هم حرفی برای گفتن ندارد. همسرش هم خوشحال به نظر نمیرسد اما میخواهد هرچه سریعتر کار تمام شود و همراه پدرش از دادگاه خانواده خارج شود.
با محمد که همکلام میشوم تازه پی میبرم که همه کسانیکه طلاق میگیرند ناسازگار نیستند و برخیهایشان زندگی خیلی شیرینی داشتهاند که دستخوش تغییر شده و سر از راهروهای دادگاه خانواده در آوردهاند.
همسرم که فهمید وضعم خوب است مهریهاش را به اجرا گذاشت!
” با همسر اولم که آشنا شدم فکر میکردم روی زمین بهتر از او وجود ندارد و بدون درنگ به خواستگاری رفتیم، خانواده همسرم از همان اول گفتند مهریه ۱۵۰۰ سکه و من هم قبول کردم، حتی یک لحظه هم فکر نمیکردم بخواهم روزی این مهریه را پرداخت کنم.” در حالیکه محمد چشمهایش را به در بستهای که قرار است برای دومین بار در آن حاضر شود دوخته ادامه میدهد” روزهای شیرین خیلی زود تمام شد و بعد از یک سال کارمان به دادگاه خانواده کشید، وضع مالیام بد نبود و همسرم هم از این موقعیت استفاده کرد و مهریهاش را به اجرا گذاشت. بعد از کش و قوسهای زیاد قرار بر این شد ماهی یک سکه به همسرم پرداخت کنم.”
در حالیکه با حسرت به روزهای گذشتهاش فکر میکند روی صندلی مینشیند و میگوید:” مدتی از این ماجرا گذاشت و خانوادهام دختر دیگری را انتخاب کردند تا تنها نمانم، همسرم زن بسیار خوب و مومنی است اما دیگر خسته شده است. اوایل زندگیمان هم مهریه همسر اولم را پرداخت میکردم و هم زندگیمان را میچرخاندم اما از بعد از عید وضع زندگیام عوض شده و نه تنها مهریه همسرم اولم را نتوانستهام بدهم حتی در خرج زندگیمان نیز ماندهام.”
محمد ادامه میدهد:” همسرم سه ماه اول را تحمل کرد اما حالا که همسر اولم تهدید کرده به دلیل عدم پرداخت مهریه میخواهد مرا به زندان بیندازد، همسر دومم هم تحمل این وضعیت را ندارد! میگوید مهرم حلال جانم آزاد.”
از محمد و همسرش جدا میشوم تا به کارشان برسند کاری که در اعماق وجودم خدا خدا میکنم که عملی نشود و محمد قصه ما بخاطر یک اشتباه تا آخر عمرش گوشه زندان نباشد و در کنار همسرش که خودش با مهربانی از او یاد میکند زندگی کنند.
دندت نرم باید مهریهام را بدهی، بچههایت هم برای خودت
در گوشه دیگر دادگاه زنی با فریاد با همسرش گلاویز شده و در حالیکه چند نفری سعی دارند آنها را از هم جدا کنند به یکدیگر ناسزا میگویند. یک گوشه میایستم تا اگر اوضاع آرام شد با یکی از طرفین حرف بزنم و از دلیل این همه خصومت از آنها سوال کنم. چند دقیقهای که میگذرد فضا آرام شده اما من همچنان از واکنش زوجین نگرانم و به طرفشان حرکت نمیکنم تا اینکه زن جوان خودش به زبان می آید.
زن جوان که گویی نامش ملیحه است با عصبانیت به همسرش میگوید:” دندت نرم مهریهام را هم میدهی، بچهها را هم بزرگ میکنی آن وقت میفهمی که این همه سالی که به من عذاب دادی چه کشیدهام، نداشته باشی هم میری گوشه زندان آب خنک میخوری!”
با نفرتی کلماتش را بیان میکند که انگار هیچوقت با این مرد زیر یک سقف زندگی نکرده و دشمن خونیاش است، با تعجب به حرفهایش گوش میدهم که ادامه میدهد:” این همه سال من را در روستا حبس کردی، نه اهل کار بودی نه از بیکاری عار داشتی حالا هم بکش مهریهام را که گرفتم میروم خوش زندگی میکنم تو هم در خراب شدهات بمان”
مردی که روبرویاش ایستاده و شاید بیش از چهل سال نداشته باشد فریاد میزند:” فکر کردی نمیدانم زیر سرت بلند شده؟ خدا میداند دراین شهر چه چیزی زیر گوشت خواندهاند که اینطور شدی و دوتا بچهات را گذاشتی و میخواهی بروی دنبال خوشگذرانی”
بیشتر از این نمیتوانم فضا را تحمل کنم و از فضای سنگین دادگاه خارج میشوم اما با خودم به این فکر میکنم چند نفر از کسانیکه موقع عقد پای مهریههای سنگین و یا حتی سبک اما خارج از توانشان را امضا میکنند به این میاندیشند که شاید روزی دوران خوششان تمام شود و شریک زندگیشان پا روی گلو بگذارد تا حق شرعی و قانونیاش را بگیرد.
گزارش از: فرناز پورعباس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0