کد خبر : 29947
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۰ - ۹:۲۵

افشای راز قتل راننده تاکسی در باسمنج / قاتل از انگیزه عجیب اش برای قتل گفت

افشای راز قتل راننده تاکسی در باسمنج / قاتل از انگیزه عجیب اش برای قتل گفت

۱۷ مهرماه سال ۱۳۹۹ بود که رسیدگی به پرونده راننده تاکسی گم شده در جاده باسمنج در دستور کار کارآگاهان پلیس استان قرار گرفت.

به گزارش نگاه،  راز قتل راننده که بعد از بردن مسافر دیگر هیچ وقت به منزل بازنگشت و خانواده خود را در انتظار برگشتن خود قرار داد؛ اما این چشم انتظاری زیاد طول نکشید و تنها دو روز بعد از گم شدنش، جسد وی توسط کارآگاهان از داخل چاه آبی در یکی از ویلاهای شهرستان باسمنج پیدا شد.
به منظور شنیدن اظهارات و انگیزه این قتل دلخراش با هماهنگی “یوسف ضیامهر”، بازپرس ویژه قتل شعبه ۶ دادسرای عمومی و انقلاب تبریز، مصاحبه ای با متهم این پرونده که مردی ۳۱ ساله و نیز دارای سابقه کیفری جعل عنوان دولتی است، انجام دادیم که ماحصل آن در زیر آمده است:

عاشق ماشین بودم
اواخر تابستان سال ۱۳۹۹ بود که در سایت دیوار دنبال آگهی استخدام می گشتم، که چشمم خورد به آگهی استخدام باغبان و نگهبان در یکی از ویلاهای اطراف باسمنج؛ با آگهی دهنده تماس گرفته و شرایط شغل را جویا شدم. شرایطش آبیاری گل ها و گیاهان ویلا و نیز باغبانی و نگهبانی در شب بود. چون نیاز مبرم به کار داشتم سریع شرایطش را پذیرفته و با آگهی دهنده در میدان ساعت باسمنج قرار ملاقات حضوری گذاشتم.  
تمام مدارک هویتی خود اعم از شناسنامه، کارت ملی و… خود را برداشته و سر قرار رفتم. بعد از صحبت های اولیه، چون صاحب باغ نیز نیاز فوری به یک نگهبان و باغبان را داشت، با استخدام من موافقت کرد. باهم عازم ویلا شدیم و من از آن روز کار خود را در آن ویلا آغاز کردم.
آغازی که به پایان تمام خوشی ها در زندگی ام منجر شد. ای کاش هیچ وقت در سایت دیوار به دنبال آگهی استخدام نبودم، که سرنوشتم این گونه شود.
از همان کودکی عشق ماشین داشتم اما شرایط مالی خانواده ام طوری بود که هیچ وقت نمی توانستند برایم خودرو تهیه کنند و من همیشه در حسرت داشتن خودروی شخصی بودم. سه سال هم است که ازدواج کردم و از عهده تامین هزینه های زندگی ام برنمی آیم چه برسد به این که پول اضافی برای خرید ماشین داشته باشم!

نقشه قتل صاحب ویلا برای تصاحب خودرواش
چهار روز از آغاز کارم در آن ویلا گذشته بود که نقشه قتل صاحب ویلا را برای تصاحب ماشینش کشیدم. با یکی از آشناها که از اراذل و اوباش است تماس گرفته و از وی برای اجرای نقشه قتل، درخواست کمک کردم. اما او برای کمکش ۲۰ میلیون تومان خواست. من هم آنقدر پول نداشتم بنابراین از وی فقط درخواست داروی بیهوشی را کردم که به ازای آن نیز یک میلیون تومان خواست و من هم قبول کردم.
با صاحب ویلا صحبت کرده و از وی یک میلیون تومان بابت کارکرد چهار روزه ام گرفته و داروی بیهوشی را به دست آوردم. اما هیچ وقت فرصت مناسب برای اجرای نقشه فراهم نمی شد.

فروش قسمتی از ویلا
بدون این که صاحب ویلا مطلع شود، خواستم حدود ۴۰۰ متر از کل باغ دو هزار و ۵۰۰ متری را به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان به یکی از آشناها بفروشم؛ وی نیز گمان می کرد صاحب ویلا خود من هستم. ظهر یکی از روزها در ویلا با وی قرار ملاقات گذاشتم تا ۲۰ میلیون تومان به عنوان پیش پرداخت تحویل نماید و معامله انجام شود.  
در آن روز وی با خودروی شخصی خودش (از نوع شاسی بلند)، آمد. وقتی چشمم به خودرواش افتاد تصمیم گرفتم به جای صاحب ویلا که هیچ وقت فرصت کشتنش فراهم نمی شود، وی را بکشم و ماشینش را تصاحب نمایم؛ همان داروی خواب آوری را که به قیمت یک میلیون تومان از دوستم گرفته بودم را در چایش ریختم، اما اثری نکرد، تنها اندکی در حالت خماری قرار گرفت. معامله را انجام دادیم و بعد از اخذ ۲۰ میلیون تومان، وی در همان حالت خماری ویلا را ترک کرد.

جزییات قتل راننده تاکسی
حدود ۱۴ روز از آغاز به کارم در ویلا گذشته بود که موتور چمنی ویلا خراب شد؛ با تاکسی تلفنی تماس گرفته و درخواست خودرو کردم تا موتور را برای تعمیر به تعمیرگاه ببرم. موتور را بردیم و تحویل تعمیرگاه دادیم. نزدیک های ظهر بود که به ویلا بازگشتیم. بعد از بازگشت، وی را به نوشیدن یک لیوان چای برای رفع خستگی اش دعوت کردم. چون قرص هایی که قبلا از دوستم گرفته بودم مثمر ثمر واقع نشده بود، ۲۰ عدد از قرص های خودم ( ۱۰ سال است که قرص اعصاب مصرف می کنم) را در داخل چایی راننده ریخته و به خوردش دادم. چند دقیقه ای از خوردن چای گذشته بود که راننده مسن نیمه بیهوش شد. وی را کول کرده، از پله ها بالا برده و در داخل چاه آبی که در محوطه ویلا وجود داشت، انداختم.
دو روز از آن روز هولناک گذشته بود که ماموران آگاهی سراغم آمدند، چون آخرین مسافری که در لیست دفتر آژانس برای این راننده وجود داشت، من بودم. من نیز در همان ابتدا به کار خود اعتراف کرده و محل اختفای جسد را به ماموران آگاهی نشان دادم.
اما الان خیلی پشیمان هستم، هم باعث نابودی خودم و خانواده ام شدم و هم باعث نابودی خانواده مرحوم! فقط از مجازاتی که در انتظارم است خیلی واهمه دارم و ترس آن شب و روز برایم نگذاشته است. مدام صحنه اعدامم مقابل چشمانم نقش می بندد. اصلا یک ماشین آنقدر ارزش نداشت که به خاطر آن این سرنوشت تلخ را برای خودم رقم زدم.

امتیازدهی post
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هجده + پانزده =